$>

هیچستان

شعرهای سالار.ا.ن.کاشانی

 

صفحه اصلی
پست الکترونيک
XML
 
شعرها


بايگانی


 

 

 

3/20/2005

...
 
ته هشتادوسه. می خواهم بایستم اگر همه چیز نمی ایستد. می خواهم ساکت باشد همه چیز. می خواهم جلوتر از این نرود، سقوط نکند بیش تر از این ها. خیلی وقت است. می خواهم همه دور باشند، سرم را نه روی شانه های هیچ کس، روی سینه ی این دیوار سرد بگذارم و های های... .ا
مثل تعلیق مجسم. انگار که نزدیکی های ماه فضانورد شده باشم. دستم بند نیست به هیچ جا. سه ی هشتادوسه چهار می شود. من من می مانم. نمی دانم از کجای صفر این همه راه آمده ام تا هشتادوچهار. خیلی راه است. نه... نمی شود برگشت... نمی شود
. برای شما الهی مبارک باشد
سالار  ||  12:38 PM