$>
هیچستان
شعرهای سالار.ا.ن.کاشانی
●
صفحه اصلی
●
پست الکترونيک
●
XML
●
خانه
●
یادداشتها
●
شعرها
●
ب
ايگانی
8/25/2005
●
با چند تا خیال مردد
نه کسی میآید
.نه میرود حالا
گاهی
پیرمردی میگذشت از پای پنجره آن روزها
.با دوچرخهاش
و صدای جیغ کودکی میآمد
.که دوچرخه میخواست
و ما
بالای شهر بودیم
در ارتفاع پوچ چند تا خیال مردد
.جایی که هیچکس دوچرخه نمیخواست
سالار
||
11:36 PM